جدول جو
جدول جو

معنی دس توله - جستجوی لغت در جدول جو

دس توله
به جلو هل دادن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سگ توله
تصویر سگ توله
توله سگ، بچه سگ، سگ بچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست کله
تصویر دست کله
تسمه یا ریسمانی که با آن دست های اسب یا استر را ببندند، شبیه و نظیر
فرهنگ فارسی عمید
(دَ کَ لَ / لِ)
چیزی باشد از چرم بافته یا از ریسمان تافته که دستهای اسبان را بدان بندند. (برهان) (از جهانگیری) (آنندراج) ، شبه و نظیر. (برهان) (آنندراج). شبیه و نظیر. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(دَسْتْ وَ رَ / رِ)
دست اره. (شعوری ج 1 ص 429). دستره. دست اره. ارۀ دستی، گوشواره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دستوره
تصویر دستوره
اره دستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگ توله
تصویر سگ توله
بچه سگ توله سگ، دشنامی است مردم را
فرهنگ لغت هوشیار
کف دست، دسترس
فرهنگ گویش مازندرانی
چیدن مخروطی شکل دسته های گندم
فرهنگ گویش مازندرانی
انعام، پاداش
فرهنگ گویش مازندرانی
ابزاری که به وسیله ی آن علف را درو کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
میخ طویله
فرهنگ گویش مازندرانی
زهره ترک، ترساننده
فرهنگ گویش مازندرانی
توبره ی دستی گالشی که دارای قفل و بست است
فرهنگ گویش مازندرانی
سوت زدن با کمک دست و دهان
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع گیاهان است
فرهنگ گویش مازندرانی
از فن های کشتی لوچو و کشتی با شال است که دست حریف را گرفته
فرهنگ گویش مازندرانی